انتشار نامه فروغ فرخزاد به ابراهیم گلستان همزمان با انتشار کتاب فرزانه میلانی درباره فروغ، با واکنش وسیعی در جامعه ایرانی و فضای مجازی روبرو شد. در این مقاله احسان لطفی، روزنامه نگار به بحث های مطرح درباره این نامه ها از جمله زندگی خصوصی و عرصه عمومی می پردازد. به زعم نویسنده,، هنرمندان ایرانی در دوران حیات از ترس گزند زمانه یا یادداشت شخصی ندارند یا آن را منتشر نمی کنند. پس از مرگ هم معمولا وابستگان و خانواده او از ترس قضاوت جامعه مایل به انتشار آن ها نیستند تا تصویری یکدست و بی خلل از او در حافظه جامعه باقی بماند. به نوشته لطفی انتشار این نامه ها در نهایت گامی به جلو است برای شناخت شعرهای شاعر و هچنین جامعه ای که او در آن زیست کرده.
فرزانه میلانی، پژوهشگر، به تازگی کتابی درباره فروغ فزخزاد منتشر کرده است. میلانی همچنین از انتشار ۳۰ نامه فروغ به ابراهیم گلستان در این کتاب خبر داده است.
ابراهیم گلستان هیچگاه تمایلی نداشته که از رابطه خود و فروغ سخنی به میان آورد. بنابراین چاپ این نامهها نخستین قدمی است که بر بخشی از زندگی شاعر و شگرد شاعری او پرتو میافکند.
عموما پژوهش در زندگی شاعران و نویسندگان ایرانی فراتر از آثار آنها نمیرود و کمتر پیش میآید که ابعاد زندگیشان از خلال یادداشتها، نامهها یا به طور کلی هر آنچه که ارزشی غیر از ارزش هنری نامیده میشود، بررسی شود.
دو علت عمده میتوان بر آن متصور شد: اول اینکه عموما نویسندگان و شاعران ایرانی کمتر به نوشتن یادداشتهای روزانه یا نامهنگاری از خود رغبت نشان میدهند و اگر به این امر همت گمارند، یا در آشوب زندگی گم و گور میشود یا خود آنها را معدوم میکنند.
به عنوان مثال، صادق چوبک، خودش همه یادداشتهای روزانه اش را از بین برد.
صادق هدایت از بخت بهتری برخوردار بود و دو کتاب از نامههایش به چاپ رسید.
نامه های سیمین دانشور و جلال آل احمد هم در سه جلد منتشر شده است.
گفته میشود نیما یوشیج معمولا از نامههایش نسخهای برای خودش نگه میداشت، شاید پیشاپیش میدانست که آنها چاپ میشوند و با حفظ نسخهای رضایت خود را برای چاپ اعلام کرده بود.
در این میان، اتفاق فرخنده، پیداشدن تعدادی نامه از غلامحسین ساعدی بود که چندین سال پیش به چاپ رسیدند. این نامهها حاکی از عشقی طولانی و پنهان است بین ساعدی و زنی به نام طاهره کوزهگرانی. این نامهها از سالهای ابتدایی دهه سی آغاز شده و تا اواسط دهه چهل ادامه داشته است.
عبارتی نظیر «طاهره عزیزم…پاهای کوچک و قشنگات را هزاربار میبوسم» نشان از شدت و حدت عشق ساعدی به طاهره است. متاسفانه هیچ اطلاعاتی از طاهره کوزهگرانی نیست؛ در مقدمه کتاب آمده است که تنها پس از چند هفته از درگذشت طاهره این نامهها در «پستوی خانه» او یافت شدند.
این نامههای شورانگیز، مربوط به عشق نویسنده به این زن،که گویا هیچ کس از آن باخبر نبود. احتمالا کسی تا زمانی که آنها زنده بودند، از این نامهها خبری نداشت و ممکن بود که همین تعداد هم از بین برود.
در اینجا این سوالات مطرح میشود که آیا چنین یادداشتها یا نامههایی مربوط به زندگی خصوصی یک نویسنده یا شاعر است و نباید به عرصه عمومی پا بگذارد؟ آیا چنین تولیدات نوشتاری، ارزش هنری دارند یا باید آنها را همچون امورات روزمره در نظر گرفت که باید سرپوشیده باقی بمانند و در پستوخانهها از بین بروند؟
اما علت دوم شاید به نحوه پاسخگویی به این سوالات بازمیگردد: یک نظر این است که نوشتههایی غیر از آثار شاعر یا نویسنده جزو عرصه خصوصی محسوب میشود و اخلاقا ورود به آنها درست نیست و نیز چنین نوشتههایی در قالب نامه و یادداشتها فاقد ارزش هنری هستند.
علت اول ممکن است به فراز و نشیبهای سیاسی دورههای مختلف ایران مربوط شود که شاعر یا نویسنده به خاطر محافظت خود از گزند زمانه و سوءاستفاده حکومت ها، از ثبت این وجه از زندگی خود دست میکشد. او ارتباطات خود را همچون زندگی یک چریک محدود و مخفی نگه میدارد و سعی میکند در این خصوص کمتر ردی از خود به جا بگذارد یا چنان احتیاط از خود نشان دهد که نامه یا یادداشت، خود به خود، از بین میرود.
علت دوم شاید احتیاطی است که جامعه و اطرافیان شاعر و نویسنده در مواجهه با چنین تولیدات نوشتاری از خود بروز میدهند. آنها برای جلوگیری از قضاوت چندان مایل به انتشار نامهها و یادداشتها نیستند تا تصویر یکدستی از پدیدآورنده در ذهن جامعه یا خوانندگانش باقی بماند.
گاهی گفته میشود نامهها و یادداشتها، حیات زیرزمینی هستند و آثار شعری یا داستانی، زندگی رو زمینی. حال اگر تعارضی بین این دو در میان باشد، میتواند قضاوتها را در مورد پدیدآوردگانش تغییر دهد. این ترس همواره میتواند عدم تمایل به چاپ نامهها و یادداشتها را توجیه کند.
شاید خود پدیدآورنده و جامعه در این نکته توافق داشته باشند که تصویر دوگانهای از او به جا نماند.
حال آنکه نظر دیگری وجود دارد که مبنی بر آن، نامه، یادداشت یا هر نوع اثری که جامعه یا حتی خود نویسنده، آنها را در زمره اثر به حساب نمیآورد، خود یک اثر هنری است و دارای ارزش هنری است. این نظر به انحای مختلف ثابت شده است. به همین دلیل امروزه عموما در سراسر جهان، چنین آثاری را در کنار آثار اصلی نویسنده و شاعر نه تنها چاپ میکنند بلکه آنها را در تحلیل خود از زندگی و زمانه پدیدآورنده میگنجانند.
برخی همچنین پیشتر رفته و چنین آثاری را نه تنها فرع بلکه در مجموع آثار پدیدآورندگان تلقی میکنند.
به این ترتیب، چشماندازی که از زندگی شاعر یا نویسنده به دست داده میشود، وسیعتر و عمیقتر از بررسی صرفِ در چارچوب آثار چاپ شده است.
یکی از نمونههای جهانی، مربوط به چاپ نامهها و یادداشتهای فرانتس کافکا است که به باور برخی همردیف آثار داستانیاش است. ابعادی که زندگی خصوصی کافکا از خلال این نامهها و یادداشتها که حجم زیادی دارند، به دست آمده، از محدوده شخصی و خصوصی نویسنده پا فراتر گذاشته، و تحلیل یک دوره تاریخی را نشانه گرفته است. فرضا برخی تحلیلگران با بررسی مجموعه آثار کافکا در کنار هم، چگونگی برآمدن فاشیسم را بیرون کشیدند.
این نحوه برخورد با نویسنده یا شاعر بدون تردید در زندگی خصوصی او متوقف نمیماند بلکه نشانگر نوع پیچیدگی یک جامعه و نقش پدیدآورنده به عنوان فردی از آن جامعه و بالاخره حامل وجوهی از تاریخ است. تاریخ که متعلق به همگان است.
از اینرو انتشار نامههای فروغ را باید بیگمان فرخنده دانست. این نامه ها نه تنها بر پارهای از زندگی او پرتو میافکند بلکه وجهی از جامعه ما را معرفی می کند. آن وجهی از جامعه که به دست حاکمیت یا خود ما سرکوب شده است. این نامه ها آن بخشهایی از زندگی را روشن می کند که فرد را وا می دارد تا برای حفظ خواستها، آرزوها و هوسهایش سپری محافظتی برای آن ها بسازد. شاید همان بخشهایی که یک جامعه در هر دورهای مسلسلوار تقبیحش میکند.